به امید آزادی نویسنده متعهدش سعید عزیز :
سعید متین پور 32 ساله متاهل و فارغ التحصیل رشته فلسفه از دانشگاه تهران در 4 خرداد 86 برای چندمین بار از طرف ماموران اصلاعاتی در شهر زنجان بازداشت شد.
سایت «حق» درهمان موقع اینگونه آورده است: " حوالی ساعت 21 جمعه چهارم خرداد سعید مین پور–روزنامه نگار و فعال حقوق بشر – همراه با همسر خود در یکی از خیابانهای زنجان بازداشت گردید . ماموران متین پور را روانه بازداشتگاه نموده و همراه با همسرش به منزل مسکونی وی مراجعه کرده و اقدام به تفتیش منزل تا ساعت پنج بامداد کردند. آنها همچنین کامپیوتر ، کتابها و برخی دیگر از لوازم وی را با خود برده اند... ماموران هنگام ترک منزل به خانم طاهری همسر متین پور هشدار دادند که از هرگونه انعکاس خبر دستگیری همسرش خودداری نماید . آنها در اقدامی غیر قانونی اقدام به قطع خطوط تلفن منزل نمودند . حکم دستگیری سعید متین پور از اول خرداد در زنجان صادر شده بود ولیکن به جهت عدم حضور وی در زنجان این حکم عملی نشده بود و بعد از بازگشت او به زنجان این اتفاق افتاده است. " و نیز روزنامه توقیف شده « هم میهن » در مورخ 20/3/1386 در صفحه 24 در ستون اخبار باشگاه آورده است: «سعید متین پور و جلیل غنی لو که دو هفته قبل در زنجان بازداشت شده بودند؛ به تهران انتقال یافته اند اما محل نگهداری آنان هنوز نامعلوم است . انتقال این دو زندانی به تهران در شرایطی صورت می گیرد که دادستانی زنجان و اداره اطلاعات این شهر اعلام کرده اند که هیچگونه دخالتی در پرونده آنها نداشته اند . » اینکه جرم سعید متین پور ، جلیل غنی لو ودیگر هویت طلبان آذربایجانی چیست و چرا تا به امروز به صورت مخفیانه و در نهان بدون هیچ تفهیم اتهامی در دادگاه صالحه ، همچنان بعد از گذشت 7 ماه در بازداشت وزارت اطلاعات هستند خود سوال بزرگی است که در اینجا بی جواب می ماند! در این میان سری زدیم به وبلاگ ساکت اما گویای سعید متین پور تا لااقل این وبلاگ نشانی باشد بر مطالبات و خواسته های سعید و بیانگر مظلومیت این فعال متعهد. سعید در بخش معرفی وبلاگ آورده است: « بابالاریمیز نئجه دوشونسه لر ده ایندی بیر تورک کیمی ده دونیانی دوشونمک دیک. بیلمه ییرم تاریخده دوشونجه نئجه باشلانیب و اینسان نئجه دوشونمه گی دوشونوب و اولوب بو گون و اولوب تاریخ ! آمّا بیلیرم و بیلیریک چوخوموزون بئینینده بیر تورک کیملیگی دولانیر. یازماغا چالیشاجاغام. آما اوندان آرتیق آزلاریمین آردیندا چوخ ائشیتمک ده ایسته ییرم. یاردیمجی اولاق! » این فکر سعید است، اینکه می خواهد خودش باشد و اینکه دنبال طرح نو ایست با تکیه بر هویت تاریخی. هویتی که در آن نشان از آبا و اجداد و پدرانمان باشد نه هویتی ساختگی و پوشالی که عده ای قصد تزریق آن بر رگ هستی ما دارند! سعید متین پور جوانی روشنفکر و آگاه است و البته همین آگاهی اش بر او گران تمام شده است. در جامعه ای که خیل کثیری از مردمانش متاسفانه یا نمی فهمند و یا برای رسیدن به مقاصد چند روزه دونیوی، خود را به نفهمی می زنند وجود سعید و امثال سعید خود نعمت بزرگی است. سعید دلسوز کودکان سرزمینش است. از اینکه می بیند کودکانی که قرار است آینده سازگان کشور باشند مجبورند به زبانی غیر از زبان مادریشان بخوانند و بنویسند بر آشفته است. چرا که او خوب می داند زبان اساس و شالوده تفکر است و اصولا انسان بدون زبان اصلا قادر به تفکر نیست و اینکه فکر هر کسی ریشه در زبان او دارد. حال کودکی که زبان مادریش را نداند ( یا کاملا ابتدایی و ناقص بداند) در آینده چگونه می خواهد متفکر و اندیشمند و مفید به خود و جامعه اش باشد. جنایت کارانی که کودکان سرزمینمان را، برادر و خواهر و بچه های من و شما را مشتی بی فکر از اینجا رانده و از آنجا مانده بار می اورند . کودک نه زبان مادریش را می داند و نه زبان تحمیلی را خوب می فهمد و در هر صورت، در هر دو زبان مادر ی و تحملی بیگانه ای نا آشنا خواهد بود. سعید در نوشته ای با عنوان "کودکان بی زبان" آورده است : « در دوران تدريس در روستا به اين نتيجه رسيدم كه، كودكان و نوجوانان روستايي براي زندگي و كار در جامعه جديد بي زبان هستند. آنان با اينكه به زبان مادريشان تركي تسلط كامل داشتند و خيلي بهتر از بسياري از كودكان شهري با اين زبان بازي مي كردند و هركدام در سنين پس از 13-12 سالگي به گنجينه اي از ادبيات شفاهي تبديل مي شدند اما در يادگيري زبان فارسي به شدت مشكل داشتند و غالبا از نوشتن يك متن به زبان فارسي عاجز بودند. از طرفي از آنجا كه به زبان مادري خود تحصيل نمي كردند براي بيان مسائل علمي، از اين زبان هم نمي توانستند به خوبي استفاده كنند. اين مساله در كودكان، به مرور و با افزايش سن حادتر مي شود. » سعید وقتی می بیند کودکان شهرش بایستی ترکی اندیشیده و متاسفانه به اجبار فارسی صحبت کنند ناراحت است. که چراست که دختری در ذهنش کلمه « بیله ، بیله » باشد اما بگوید « دونسته ، دونسته » غافل از اینکه هیچ فارس زبانی این کلمه را به کار نمی برد . و اما ببینیم بازدید کنندگان از وبلاگ سعید متین پور – آنان که نظراتشان را منعکس کرده اند – چه می گویند . وبلاگ سعید پاتوقی ایست برای آنان که جایی برای زدن حرفهایشان پیدا نکرده اند. هر کسی چیزی می گوید. اکثرا از اینکه سعید زندانی است گله مند و ناراحت اند و چند نفری هم البته خوشحال . من می گویم خدایا خوشحالی از برای چه ؟ مگر سعید به جز همین نوشته هایش آن هم در یک وبلاگ کاری می تواند بکند. چند تایی از نظرات را با هم بخوانیم . شخصی با نام " یک زنجانی " نوشته : « خیلی این روزا درد داری سعید جان هویت طلب ! ... الهی فدام شی ! ایشالله گورتو بکنم » و البته پشت بند آن شخصی با نام " بیر زنگانلی" در جواب " یک زنجانی " می نویسد : « اگر قرار باشد گوری کنده شود گور شوونیستها و فاشیستها و ایادی و نوکران بی مزد و مواجب آنهاست جناب یک زنجانی! » و هموطنی به نام " حمید " هم آورده : «سعید جان قادان آلیم. سندن ساری اورگیم بیر تیکه اولوپ. اومیدیم وار تئزلیکجه سنی قوجاقلییا بیلم. سعید جان سن منه بیر یاخشی یولداشان. سنین حؤرمتین گوره "یک زنجانی" - یا هئچ بیر زاد دئمیرم ! کی اودا بیر گون آدام اولار. ساغ اول ساغ یاشا. » برخی ها منصف ترند مثل " من " که می نویسد : « می دانی که نه از خودت خوشم می آید نه از مرامت ... ولی برای ایران متاسفم که با فرزندانش چنین می کند ... امیدوارم زودتر آزاد شوی و به خانه برگردی ....» فردی با نام " خرس مهربان " در 6 خرداد نوشته : « سلام دوست عزیز . دستگیری شما عملی غیر انسانی و غیر قانونی است امیدوارم که هر چه زودتر ازاد شوید » در 31 مرداد دو ماه بعد از دستگیری سعید و زمانی که هیچکس نمی داند او در کدامین بازداشتگاه است" نیما اذری" که گویا در جریان بازداشت سعید نیست نوشته : « به نام آذربایجان . دوست عزیز وبلاگ شما از طرف کانون وبلاگ نویسان آذربایجان برای عضویت در انجمن مناسب گزارش شده لطفا برای عضویت در انجمن به آدرس زیر مراجعه فرمائید .باتشکر نیما آذری » بازدید کننده ای به نام " چنلی " آورده : « سلام بیر گون اولار قارانلیقلار اوتانارلار. او گون داها گونشی دارا چکیب ؛ نفسینی آلمازلار» ." مهران مرتضایی " می نویسد : « اللرین یازار اولسون هر زامان.» و " ساوا مارالی " هم آورده : « یاز قارداش میلّتیمیز اوچون یازماغا چوخ شی وار : گونئی – آذربایجان – ایران - تورک – تیلیم خان - مختوم قولو - خسته قاسیم - قاشقایلی ماذون و .... بیزی بیر بیریمیزه باغلایان تورکلوک .نه موتلو تورکوم دئیه؛ نه. » " سید حیدر بیات " که خود از نویسندگان و فعالان آذربایجانی است نوشته : « بیزده قلم ایکی شئیه دئییلیر: بیریسی یازان قلم بیریسی ایسه قلم اولموش . یانی قطع اولموش و کسیلمیش. بو ایکی سی بیر بیرینه چوخ اویقوندولار دا. قلم ده قلم ائده بیلر بیلمه مزلیک لری و جهلی و حتی ایشیغی و علمی و سعادتی. بئله بئله شئی لر و قلمین قورخونج - دادلی ساحه سی و ..... آنجاق قورخو یازماماقدان و یازماقدان دئییل یالنیز دوشونجه دن دیر کی قلم ایله ظهور ائدیر و... هر شئی ابهام دیر. آیدین بیر شئی یوخدور. آیدین یالنیز آیدینلیغین اولماماسی دیر و... و بو نقطه چینلرله یاشامیشیق یازدیقلاریمیزین یاریسی نوقطه چین؛ یازمادیقلاریمیزین هامیسی .دوغروسو نقطه چینین تورکجه سی نه اولور؟ » دوستی با نام " حیدر " می گوید : « سعید جان ! اؤزون دوستاقدا اولساندا سؤزلرین هامی اوخویور. جبران دئمیشکن سازلاری سیندیرسانیزدا بولبول لرین اوخوماغینی نه ائده جک سینیز؟ بونلار سنی دوستاغا سالسالاردا سوزلرین ایله نه ائده جک لر! » " هژیر هم آورده : « سعید جان نیستی و ما دل نگرانیم. زنده باشی و استوار و کاش می توانستی این را بشنوی! » آقایی به نام " سهند" می نویسد: « ما که 80 سال تهمت و تحقیر را تحمل کرده ایم بگذار چند سالی را هم متحمل شویم. عزیز قادراش و آرکاداش و وطنداش: اولین باره که به سایت تان می آیم. با اینکه اسم شما و دیگر مبارزان راه حق و حقیقت و عدالت را بارها شنیده و درباره شان خوانده ام. میدانم که حتما در شرایط نا مساعدی هستید ولی مطمین باشید که همگام با تحولات تاریخی عظیمی قدم بر داشته اید. عصر ما را عصر بیداری ملت ها خوانده اند و در این تعریف حرف گزافی نگفته اند. شما ها در نوک تیز پیکان رهایی ملت های تحت ستم هستید و باور دارید که همیشه در فکر و خیال ماهائید. < هیچ ارتشی یارای مقابله با ایده ای که زمانش فرارسیده است را ندارد.>--- ویکتور هوگو--- به پیش بینی هنرمندان بزرگ باید باور داشت.» دوست دیگری آورده :« سعید جان حالا که در بندی بدان دلمان با توست برای همیشه. آزادی ات را چشم انتظارم. زنده باشی! » وبلاگ « خمار مستی » هم چشم انتظار آزادی سعید و جلیل و بهروز و لیلا و دیگر زندانیان هویت طلب آذربایجانی است .
وبلاگ سعید متین پور
خمار مستی