ما برای او چه کرده ایم؟

یادی از مهندس عبدالله جوان - روزبه سعادتی

تاریخ شاهد تولد و مرگ مردان و زنانی بوده است که به خاطر اعتقاداتشان دست به اقدامات و مبارزاتی زده اند . مردان و زنانی که جان و مال خود را در راه تحقق آرمانهای خود از دست داده اند . آرمانهایی که سعادت بشریت در گرو رسیدن به آنها میسر است .آرمانهایی که در همه آنها آزادی و آزادگی , صلح و بشردوستی , برادری و برابری , مبارزه با تبعیض از هر نوع و احیای حقوق از دست رفته ستوده شده است .

عیسی مسیح , فرانچسکو آسیسی , امام حسین ( ع ) , بابک , ستارخان , گاندی , لوترکینگ , باکری ها وبسیاری که هنوز هم در این راه قدم بر می دارند .

ولی نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است شناخت و نشر افکار این چنین مردمان است .

امروز ما برای حسین عزاداری می کنیم . برای حسینی که او را ندیده ایم ولی او و خصایص اخلاقی اش را می ستاییم .اعتقاداتش را می پرستیم. پس از کجا او را می شناسیم ؟ شنیده ایم , پدرانمان گفته اند , گذشتگانمان گفته اند . آنها که نفعی از او میبرند تبلیغش میکنند چون همه چیزشان را از او دارند.رسم بر این بوده تمامی ملل آزاد جهان چه بخواهند چه نخواهند مدیون قهرمانانشان بوده اند.مدیون تفکراتشان و روحیه مطالبه گر و خصایل بزرگشان.

چندین سال است که فعالین آذربایجانی به خاطرخواست حقوق پایمال شده خود مورد لطف حاکمیت قرار می گیرند . وقتی فعالی بازداشت می شود اکثریت فعالین از هر طیف بسیج می شوند. بیانیه صادر می کنند , مقاله می نویسند , با خبرگزاری ها مصاحبه می کنند و ... که این اقدامات شاید در بعضی خبرگزاری ها و نهادهای بین المللی که خود چیزی از حاکمیت فعلی در نژادگرایی، آن هم از نوع فارسی اش کم ندارند مانند صدای آمریکا و ... به صورت واقی منعکس نشود و آنان نیز با پنهان ساختن افکار واهداف دستگیر شدگان تنها برای اینکه ما هم مثلا در کنار شما هستیم دست به انتشار اخبار میزنند. ولی مجموع اینها ،حداقل تاثیری که دارد این است که حاکمیت فعال بازداشتی را تنها نمی بیند و فشار وارده به او تا حدی کاسته می شود .

چندی پیش عده ای از فعالین حرکت ملی آذربایجان در تهران ودر مراسم افطاری بازداشت شدند که راستش را بخواهید من هنوز هم از علت این بازداشت اطلاعی ندارم و از هر که پرسیدم و خبرها را پیگیری کردم ،گفتند ما هم علت اصلی را نمیدانیم،حتی بعضا گفتند به خود دستگیر شدگان هم نگفته اند اتهامتان چیست که به نوعی بازداشت خودسرانه و زهرچشمی متفکرانه بود . بسیج آغاز می شود . طیف های مختلف پشتیبانی خود را اعلام و اقدامات حاکمیت را محکوم می کنند . بیانیه ها صادر می شود . مصاحبه ها آغاز می گردد . در چنین شرایطی مهندس عبدالله عباسی جوان فعالی که احتیاج به معرفی ندارد به پشتیبانی از این دوستان وارد عمل می شود . شنیده ام که حتی ضامن آزادی تعدادی از آنها هم بوده است.

هم اکنون قریب به ۱۰۰ روز است که مهندس عبدالله عباسی جوان در مراسم بزرگداشت ستارخان دستگیر شده است . این بازداشت در شرایطی رخ داده که از روزها قبل از مراسم زمزمه هایی از عدم برگزاری آن به گوش می رسید .
عبدالله عباسی جوان در آنجا چه می کرد ؟!!!

عده ای از دوستان حضور وی را در آنجا دلیلی بر خود رأیی مهندس می دانند , از خود رفع مسئولیت می کنند و وجدانی آسوده دارند . آخر این روزها همه مفاهیم باز تعریف می شوند . شجاعت را حماقت و ترس را احتیاط معنی می کنند . این رسمی معمولی است . من کسی را می شناسم که صبح ها لیبرال است , ظهرها چپ می زند و شب که از کوچه های تاریک می گذرد زیر لب آهسته می گوید بسم الله !!!

ولی ما برای او چه کرده ایم . به گمانم در قرن ۲۱ با چنین حجم امکانات , شبکه های اطلاع رسانی حمایت از چنین شخصی آن هم از طرف چنان دوستانی کار سختی نباید باشد .

شاید اعتقاداتمان رنگ دیگری به خود گرفته است . من هنوز هم در خیابان جوانانی را با پالتو و عینک و کلاهی می بینم که تیپ ۳۰ سال پیش تفکرات کمونیستی بود ولی وقتی با آنها از لشیاپینکوف حرف می زنم می بینم حتی لنین را نمی شناسد . شاید من هم مانند آنها شده ام . خوشبختانه هنوز برای فعالین هویت طلب آذربایجان لباس و تیپ خاصی تعریف و یا مد نشده است که اگر چنین می شد شاید من اولین کسی بودم که به آن شکل و شمایل در می آمدم . هم اکنون فعال آذربایجانی باید ابراز وجود کند تا تفکرش را اثبات نماید . اگر هم خواست بعدا می تواند به آن ابراز افتخار هم بکند که البته حقش است .

وقتی مسخرگی رنگ عوض میکند انسان استبداد زده به جای نقد حاکمیت خود را تبرئه و حق را به او می دهد . ما که باور کردیم , با خود چه می کنید دوستانی که تا دیروز با ژست حقوق بشریتان از همه انتظار سلام داشتید و شاید هم نیازی به جواب نمی دید؟ آیا با عقب نشینی در بحرانی ترین شرایط سرکوب ها کاهش یافت ؟ پس احکام صادره از محکمه اردبیل ( که در مجالی دیگر به آن خواهم پرداخت ) را عقب نشینی حاکمیت تلقی می کنیم و قاضی آن محکمه را شجاع دل می خوانیم !!!

این روزها نان خوردن سخت است .فشار خانواده را به دوش میکشیم، کرایه ها هم سر به فلک می کشد . زمستان و سردی زندان هم از یک طرف . پیدا کردن کار هم مشکل .مهندس جوان ما هم که گرسنه نمی شود , کرایه نمی دهد . کارش هم که مثل آن دوست دیگرمان دولتی نیست که بیکار شود . حتما در زندان هم به او می رسند آخر من تعریف جسارتش را بسیار شنیده ام . اصلا مگر زندان است؟؟؟!!! پس مقاله و بیانیه و امضاو تحصن و مصاحبه با خبر گزاری ها به چه دردش می خورد .

به امید آزادی تمامی زندانیان سیاسی آذربایجان

 
Free counter and web stats Savalansei Posts Feed